پنج‌شنبه‌های من
نسل ما
داشتم به دوستی می‌گفتم فلان اخلاق تو شبیه من است. گفت فکر نمی‌کنی این خصلت مشترک نسل ماست؟. می خواهم جوابش را اینجا بدهم.
راستش اگر قرار است که این وجه شبه پیدا کردن منجر بشود به نتیجه گیری دیگری، مثلا یک جور حس هم‌دلی یا تعلق داشتن به گروه خاصی از آدمها، نه، به هیچ عنوان چنین فکری نمی‌کنم .
من ممکن است به آدم دیگری که صد سال پیش آن سوی کره زمین می‌زیسته و روش زندگی‌اش کاملا با من متفاوت بوده شبیه‌تر باشم تا بالفرض کسی که عین خودم در آستانه انقلاب اسلامی ایران متولد شده باشد و سالهای کودکی‌اش در جنگ گذشته باشد و پفک نمکی پنج تومانی خورده باشد و در هفده سالگی هم دچار هیجان دو‌خرداد شده باشد و الان هم دربه در زندگی در مملکت گل و بلبل باشد.
بیشتر خطاب به خودم هستم. "قرار است به کجا برسیم با تکرار کلمه نسل ما و نشستن و تعریف کردن از خاطرات مشترک و این که ما آدمهای خاصی شده‌ایم؟ خوب ته‌اش چه می‌‌شود؟"
3 Comments:
Blogger Naser said...
مصرف کننده عزیز، به عنوان یک کارمند شرکت مینو از اشاره به پفک نمکی خیلی خیلی ممنونم.
این به اون در :)

Blogger parissa said...
به کدوم؟

Blogger آويشن said...
من نمي‌خواستم به خاص بودن يا ممتاز بودن اشاره‌اي بكنم. من فقط مي‌خواستم بگم كه ما در آستانه ورود به دهه 4 زندگي هنوز آدمايي هستيم كه بلد نيستيم با خيلي از حس‌هاي دروني‌مون كنار بيايم.
«بيان نكردن براي فراموش كردن.» در حالي كه وقتي به موضوع فكر مي‌كني مي‌بيني كه در اين صورت بيش‌تر بيش‌تر به اون چيزي كه بيان نكردي فكر مي‌كني.

Clicky Web Analytics