پنج‌شنبه‌های من
تولدی دیگر
.....
آه ...
سهم من اینست
سهم من اینست
سهم من ،
آسمانیست که آویختن پرده ای آن را از من می گیرد
سهم من پایین رفتن از یک پله متروکست
و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن
سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست
و در اندوه صدایی جان دادن که به من می گوید :
"دستهایت را دوست میدارم"
دستهایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد می دانم ، می دانم ، می دانم
و پرستو ها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت
گوشواری به دو گوشم می آویزم
از دو گیلاس سرخ همزاد
و به ناخن هایم برگ گل کوکب می چسبانم
کوچه ای هست که در آنجا
پسرانی که به من عاشق بودند، هنوز
با همان موهای درهم و گردن های باریک و پاهای لاغر
به تبسمهای معصوم دخترکی می اندیشند که یک شب او را باد با خود برد
کوچه ای هست که قلب من آن را
از محله های کودکیم دزدیده ست
سفر حجمی در خط زمان
و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن
حجمی از تصویری آگاه
که ز مهمانی یک آینه بر میگردد
و بدینسانست که کسی می میرد
و کسی می ماند
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد.
من پری کوچک غمگینی را می شناسم
که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
می نوازد آرام، آرام
پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد .

قسمتی از تولدی دیگر/ فروغ فرخ زاد
2 Comments:
Blogger Mehdi said...
از خوندن این شعر همیشه لذت می برم.
مرسی از انتخابت.

Blogger Naser said...
من هم همينطور
يكي از بهترين هاي فروغ است و چون قرائت خود فروغ رو از همين شعر شنيدم ناخودآگاه با لحن خود فروغ مي ياد توي ذهنم.

Clicky Web Analytics